روزی دختری به کوروش کبیر گفت:
من عاشق شما هستم کوروش به او گفت:
لیاقت تو برادر من
است که از من زیباتر است
وپشت سر شما ایستاده دخترک برگشت و دید کسی نیست
کوروش گفت: اگر عاشق من بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی
اگر با گرگ ها زندگی میکنی زوزه کشیدن را بیاموز
من در روزگاری زندگی میکنم که تنها خدایش
از پشت خنجر نمیزند................................
ای خدای بزرگ
به من کمک کن تا وقتی میخواهم درباره رته رفتن کسی قضاوت کنم
کمی با کفش های اوراه بروم
دکتر شریعتی
شهریاری که نداندشب
مردمانش چگونه به صبح می گذرند
گورکن گم نامی ست
که دل به دفن دانایی بسته است
کورش کبیر
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دوستان